سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Baroone Ehsas

میان عاشقانه هایم قدم نزن اینجا این نوشته ها ، آنقدر بارانی اند که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند...!

واژه هایم خیس شده اند!

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ...


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:38 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


دلتـــنگـَم ...

دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!

نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
تـــَنهـــایَم ...

تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده

اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه

صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد !!!


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:34 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


دخترک کبریت فروش

دخترک کبریت فروش رو دیدم، چه بزرگ شده بود!

 پرسیدم : پس کبریتهایت کو!؟

 پوزخندی زد، گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد...

 گفتم: میخواهم امشب با کبریتهای تو ، این سرزمین را به آتش بکشم!

 دخترک نگاهی انداخت ، تنم لرزید... گفت:

 کبریتهایم را نخریدند! سالهاست تن می فروشم!

 می خری؟؟؟


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:33 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


نقطه ی جوش

نقطه ی جوش همان نقطه ایست که :


همه چیز کم کم بخار می شود ؛

محو می شود !

کمرنگ می شود . . .
.
.
.
.
.

آدمها را به "نقطه ی جوش" نرسانی!


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:29 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


خوشحالمـــــ

خوشحالمـــــ
تنها از دیدن قناری که بر دیوار اتاقمــــ

آرام و بی صدا

در قفسی بسته به روی دنیای آدمها

بی جان و بی حرکت

مرا به بودن در کنار آدم ها مجبور می کند...!!!


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:28 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


دیـگـر نـبـودند!

? امـروز ?

? بـه " آنـهـایـی" مـی انـدیـشـم ?

? کـه روی شـانـه هـایـم گـریـه کـردنـد ?

? و نـوبـت "مـن" کـه شـد، دیـگـر نـبـودن...!


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 3:26 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


میخواهی کودک باشی...

گاهی دلت از زنانگی ات می گیرد

 میخواهی کودک باشی

 دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد.....

 وآسوده اشک می ریخت، زن که باشی باید بغض های زیادی را...

 بی صدا دفن کنی......


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 1:29 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


احساسات از جنس دکمه های کیبرد!

خواب های تک نفره جدا ، جدا ...

بوسه های مجازی آغوش های خیالی احساسات از جنس دکمه های کیبرد ...

نسل من نسلی است که احساساتش پشت ال سی دی ها قربانی می شود ...


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 12:29 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


پـــایــیـــز

پاییز را دوست دارم به خاطر غریب و بی صدا آمدنش

دلتنگی های عاشقانه اش

خش خش گوش نواز برگ هایش

صدای نم نم باران های زیبایش

پاییز را دوست دارم به خاطر رفتنش

خیس شدن زیر بارانش !!!


+ نوشته شده در چهارشنبه 91/9/1 ساعت 12:7 عصر توسط هــانـیــــه نظرات ()


<   <<   21