هر دو دستشان توی ِ یک کاسه است !
گمان می کردم
راه ِمرگ از زندگی جداست ؛
اما نه !
هر دو دستشان توی ِ یک کاسه است
همین زندگی بود که
مرا کُشت!
میان عاشقانه هایم قدم نزن اینجا این نوشته ها ، آنقدر بارانی اند که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند...!
گمان می کردم
راه ِمرگ از زندگی جداست ؛
اما نه !
هر دو دستشان توی ِ یک کاسه است
همین زندگی بود که
مرا کُشت!