زندگیـــم ...
زندگیم همچون بازی گل یا پوچی بود...
در دستان تو.................
هرچه به دستان به ظاهر مهربانت نگاه کردم.
ندانستم بگویم گل است یا پوچ......
با تنی لرزان چشمهایم را بستم.
وبرسر زانوانم نشستم و...
فریاد زدم,زندگیم.......
پوچ بود ....
پوچ,پوچ, پوچ