تنهاے تن ها
لحظه هایے هست که دلت مے خواهد آرام بنشینے و تکیه کنے
بر چیزے
بر جایے
نه بر کسے
که مدتهاست از تکیه کردن بر آدمها پرهیز کرده اے
مے هراسے از اینکه در اوج آرامش یکے پشتت را خالے کند و روے هوا
معلق بمانے
لحظه هایے هست که نمے توانے حتے بر باد هم تکیه کنے
شاید تند بوزد و از جا به درت کند
شاید آرام بوزد
و شاید وزیدن را متوقف کند
آموخته اے که تکیه کردن را فراموش کنے
آموخته اے که محکم بایستے
راسخ
قاطع
آنقدر که اگر بادے ، گردبادے بوزد تو هیچ نفهمے
و تنها بایستے !
تنهاے تن ها