پنجره ها ...
پنجره ها کلافه اند از سنگینیه نگاه منتظرم ...
اگر نمیایی ، پنجره ها را دیگر زجر ندهم !
چشمهایم به " جهنم "...
میان عاشقانه هایم قدم نزن اینجا این نوشته ها ، آنقدر بارانی اند که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند...!
پنجره ها کلافه اند از سنگینیه نگاه منتظرم ...
اگر نمیایی ، پنجره ها را دیگر زجر ندهم !
چشمهایم به " جهنم "...
شاید دل من عروسکی از چوب است
مثل قصـــــه ی پینوکیــو محبوب است
اما چه دماغـــــــــــی داره این بیچاره
از بس که نوشته: “حال من خوب است...!
زنـدگــی انـگــار ؛
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد ...... !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی
خـیــالـت راحـت ...
خـسـتـگــی ِ مــن بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود .
هواسرداست..........
بیابرای هم بافتنی ببافیم.........
من زنجیرپاره ی دستانم را دورکمرت می بافم...........
وتو دروغ هایت را!!!!!!!!!!!
یکی ازدروغ هایت خیلی گرمم می کرد..........
چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آهان یادم اومد........
((دوستت دارم))
یـا دیـوار هـاے مـا مـوش نـدارنـد یـا مـوش هـا کـر شـده انـد ،
و نـمـے شـنـونـد صـدای نـالـه هـاے پـر از بـغـضـم را . .
مـوش هـم مـوش هـاے قـدیـم . . .
تـــو ، چـه می فهمی!
حــال و روز کسی را که
دیگر هــــیـــــچ نگاهی
دلــش را نمی لرزانـد ...!
هَـــر روز بـَــر روی دِلـــمــ مــی نــویســمــ
" عـــاشقــی تـــا اطــلاع ثـــانــوی ممنـــــوع "
امـــــــا
بــِـه رویـــای بـــا تـــو بـــودن کِـــه مــی رســـمــ
بـــار دیگــــر
دِلــــَمــ مــی لـــَـرزَد...
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را نداشته باشد
تندیس زیبایی نخواهد شد
از زخم تیشه خسته نمی شوم
چرا که وجودم شایسته تندیس است...